سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
روزی روزگاری مرد ثروتمندی بود که چهار همسر داشت . مرد بیشتر از همه عاشق همسر چهارمش بود و همیشه برایش گران قیمت ترین هدایا و بهترین غذاها را فراهم می کرد . او عالی ترین ها را برای همسرش می خواست . همسر سومش را هم خیلی دوست داشت و به داشتن او افتخار می کرد اما همیشه از این می ترسید که روزی این زن او را ترک کند . مرد همسر دوم اش را هم دوست داشت . این زن بسیار صبور و همیشه با محبت مراقب او بود . مرد به او اعتماد زیادی داشت و هر وقت با مشکلی مواجه می شد از او کمک می خواست . همسر اول مرد به او بسیار وفادار بود و نقش مهمی در نگهداری ثروت او بازی می کرد . با این وجود او همسر اولش را دوست نداشت . اگرچه این زن عمیقا عاشقش بود اما مرد ، کم تر به این زن توجه می کرد . روزی مرد احساس کرد بیمار است و فهمید فرصت زیادی برای زندگی ندارد . بنابراین از چهارمین همسرش پرسید : من تو را بیشتر از همه دوست دارم و برای تو بهترین هدایا را گرفتم و بیشتر از همه مراقب تو بودم ، حالا که دارم میرم ، آیا در کنارم می مانی ؟ به من کمک می کنی ؟ زن چهارم پاسخ داد: نه به هیچ وجه . و بدون گفتن کلمه ای دیگر به راه خود رفت . پاسخ او درست مثل چاقوی تیز در قلب مرد فرو رفت . مرد غمگین از همسر سومش پرسید : من در تمام زندگی ام تو را دوست داشتم . حالا که دارم می میرم کنار من می مانی ؟ آیا به من کمک می کنی ؟ همسر سوم پاسخ داد : زندگی هم چنان زیباست وقتی تو بمیری ، من دوباره ازدواج می کنم . قلب مرد شکست و یخ زد . سپس از همسر دومش پرسید : من همیشه موقع مشکلات به سراغ تو می آمدم و تو هم همیشه به من کمک کردی . حالا که دارم می میرم آیا از من حمایت می کنی ؟ به من کمک می کنی ؟ همسر دوم پاسخ داد : من متاسفام ، الان نمی توانم کمکت کنم . نهایتا می توانم با تو تا مزارت بیایم .این جواب درست مثل این بود که به مرد صاعقه بزند و مرد احساس تباهی کرد . بعد صدایی آمد که می گفت : من با تو می مانم و با تو می آیم . مهم نیست که تو کجامی روی . مرد به دنبال صاحب صدا گشت . همسر اول مرد بود . او خیلی نحیف بود ، چون مرد به او خوب رسیدگی نکرده بود . مرد گفت : من باید وقتی فرصتش را داشتم بهتر از تو مراقبت می کردم ! حقیقت این است که همگی ما چهار همسر در زندگی مان داریم . چهارمین همسر ما بدن ماست ، مهم نیست که چقدر زمان برای رسیدگی به آن صرف کردیم ، وقتی ما می میریم او ما را ترک می کند . همسر سوم ما : دارایی ، موقعیت و ثروت ماست وقتی ما می میریم همه آن ها به دیگران تعلق پیدا می کند . دومین همسر ما خانواده و دوستان ما هستند ، مهم نیست که چه مدت زمانی همراه ما بوده اند ، بیشترین کاری که آن ها قادرند برای ما انجام دهند این است که با ما تا سر مزار مان بیایند ! اما اولین همسر ما روح و روان ماست ، که اغلب اوقات در پی ثروت و قدرت و موقعیت از آن غافل شده ایم . تنها روح ما است که هر کجا می رویم ما را همراهی می کند . بنابراین همین حالا روحت را تقویت کن و پرورش بده . چرا که این بزرگترین هدیه ای است که در این دنیا به تو پیشکش شده !
نوشته شده در جمعه 87/6/15ساعت
7:49 صبح توسط غریب آشنا نظرات ( ) |
Design By : Pars Skin |